شهداء شهرستان سراب

محلی برای معرفی مختصر از شهدای والامقام شهرستان سراب

شهداء شهرستان سراب

محلی برای معرفی مختصر از شهدای والامقام شهرستان سراب

۱۸ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است

 

 

نام سید حجت

نام خانوادگی: علوی

نام بدر: میر مجید

محل تولد: سراب

تاریخ تولد: ۱۳۴۷

تاریخ شهادت :19/05/1366

محل شهادت سردشت

وصیتنامه برادر شهید سید حجت علوی

السلام علیک یا ابا عبد الله ، السلام علیک بابن رسول الله ، السلام علیک بامن امیر المؤمن این سند الوصیتن السلام علیک یابن فاطمه الزهراء. انساء العالمین، السلام علیک با ثارالله وابن ثاره

 

ما زنده بر آنم که آرام نگیریم          موجم که آسودگی ما عدم ماست

 آری انقلاب خونین ما چون ورق زرینی است که سر لوحه اش « وحده لا شریک له اول سطرش نام مبارک مولایمان حضرت مهدی (عج)، اواسطش وحدت، مبارزه و قیام و آخرش وصال حق تعالی رسیدن عاشق به معشوق ، رسیدن جان و جانان و رسیدن عبد و معبود، ما در این مبارزه پیروزیم چرا که . جاء الحق و ذهى الباطل، همانا باطل رفتنی است و حق پرچم سرافراز خونین خویش را در تمامی بلاد جهان در بلندیها، مرزها کوهها و در میان امواج خروشان اقیانوسها بلندخواهند کرد و لازمه این سربلندی وحدت کلمه وحدت مشتهاه و پشتیبانی از امام امت است و ولی فقیه که با رهنمودهانشان ما را به سوی نور رهنمون ساخت و با سخنان پرمعنا و عمق ما را آگاه ساختند که در چه برهه ای از زمان واقع شده ایم و وظیفه ما در این زمان چیست؟ حال دیگر وقت بیداری است، وقت شناخته زمان رشد روحانی هنگام جبران اعمال گذشته و وقت بدست آوردن رضای خدا نسبت به خودمان است عزیزان، پیوسته به یاد خدا باشد و با حضور و شرکت فعالانه خود در نماز جمعه و جماعت بینی دشمنان اسلام را به خاک بمالند. عزیزانم دعا کلید درهای بهشت است دعاهای ماه رجب ،شعبان و رمضان بویژه دعای توسل و کمیل را ختما بخوانید.از خانواده عزیزم  وتمامی دوستان و آشنایان بخشش و حلالیت می طلبم

من شهیدم جسم وجان در راه قران می دهم                       قطعه قطعه می شوم برننگ پایان می دهم

از برای رونق دین خدا اندر زمین                           ابر رحمت می شوم،خون به جای باران میدهم

همچو ابرایهم دارم شوق وحدت را به دل                          بهر وحدتت دست  بیعت با خمینی میدهم

 

 

نام: اسماعیل

نام خانوادگی: قادری

نام پدر: عوض

محل تولد: سراب

تاریخ تولد: ۱۳۴۸

 تاریخ شهادت: 15/05/1366

محل شهادت: سردشت

وصیتنامه برادر شهید اسماعیل قادری

با نام الله حرمت خون شهیدان آنقدر به جبهه میروم و میجنگم تا شهید شوم. سلام بر رسول خدا سلام بر وزیرش علی (ع) سلام بر تو ای مهدی جان، برادران عزیز تا این اندازه خودتان را در رفاه دنیوی گم نکنید چون در این حال دنیا و آخرت را میبازید. دنبال چیزی نباشید که خداوند آن را نیا فریده است پدران و مادران گرامی با اشتیاق کامل فرزندانتان را راهی جبهه ها کنید. زیرا در این موقعیت حساس اگر اینکار را انجام ندهید فردا در پیشگاه عدل الهی نمی توانید پاسخگو باشید مادران عزیز همچون مادر وهب عمل کنید که فرمود من سری را که در راه خدا

داده ام پس نمیگیرم اما شما پدر و مادر عزیزم یقیناً سعادت و خوشبختی مرا می خواهید. پس سعادتی بهتر از اینکه من در راه خدا شهید شوم بخدا سعادت بزرگی است و شما افتخار کنید. و مشکلات را به جان خریدار باشید خدایا تو را سپاس میگویم که توفیق جهاد و شهادت را نصیبم نمودی و مرا به آرزوی دیرینه ام .رساندی خانواده عزیزم خداوند قربانی شما را قبول کند. امیدوارم که به هیچ وجه ناراحت نباشید و در سوگ من گریه و زاری نکنید. زیرا نمی خواهم که باعث خوشحالی دشمنانم گردید. در نمازهای جمعه و جماعات شرکت کنید و دعای کمیل و توسل را فراموش نکنید ،خواهرانم شما هم زینب وار عمل کنید و در پیشبرد اهداف اسلام کوشا .باشید همیشه پشتیبان امام و ولایت فقیه باشید و به دهان منافقان و یاوه گویان خیره سر بزنید. و خانواده های معظم شهدا را از یاد نبرید شاید بنده در این هفده سال شما را اذیت کرده باشم به بزرگواری خودتان مرا ببخشید و عفوم .کنید تا روحم شاد و آسوده باشد.

 

 

 

نام:احمد

نام پدر:رجبعلی

نام خانوادگی: لعلی سرابی

محل تولد: سراب

تاریخ تولد: ۱۳4۹

تاریخ شهادت : 22/06/1366

محل شهادت دوپازا

وصیتنامه بسیحى شهید برادر احمد لعلی سرابی

 ((هر کس برای خدا دوست بدارد و برای خدای دشمن ندارد و برای خدای اتفاق کند

ایمانش کامل است))

معبودا، معشوقا، رحیما، کریما، حمد و ثنا میگویم تو را که لطف نمودی، و مرا از این دنیای خاکی بردی حال که این وصیتنامه را مینویسم چه حالی دارم چیزی که علت به جبهه رفتن من بود، این است که سینه ام از عشق به الله و امام عزیز لبریز بوده و هست. من با آگاهی پا به جبهه نهادم و نه از روی احساسات جوانی خدایا تو شاهد باش که تنها به خاطر تو و کتاب آسمانیت به جبهه آمدم منظورم از نوشتن این مطالب این است که جواب دندان شکنی داده باشم به کسانی که می گوید: اکثر رزمندهها از روی احساسات جوانی و بعضی مسائل و نا آگاهانه به جبهه می روند. یقیناً بنده و رزمندگان عزیز اینگونه اشخاص را حلال نخواهم کرد. مسؤولین عزیز همواره در کارهایتان رضای الله را در نظر بگیرید. وای به حالتان اگر کارمان برای غیر الله باشد. هرگز کار امروز را به فردا نیاندازید که در آخرت پیش خداوند مسؤول خواهید بود. برای امضاء کردن کاغذی مردم را چند روز معطل و سرگردان نکنید. همیشه یار و پشتیبان مردم باشید. و مردم را از خود ناراضی نکنید از تمامی امت قهرمان و شهیدپرور ایران می خواهم که راه شهیدان را ادامه دهند. وپیر جماران، امام عزیز را تنها نگذارند و صفهای نماز جمعه و جماعت و دعاها، مخصوصاً دعای کمیل و توکل را هر چه مستحکمتر نمائید. زیرا منافقین از این مراسم همیشه وحشت دارند. پدر و مادر عزیزم خداوند قربانی شما را قبول کند. هرگز از دوری من ناراحت نباشید، زیرا به مدت چند روز از هم جدا میشویم و اگر خواست الهی باشد. در آخرت نیز با هم میباشیم از شما تشکر میکنم که به من اجازه دادید تا در جبهه حاضر باشم مادر و خواهر عزیزم، شما جهاد اکبر انجام میدهد جهاد با نفس جهاد یا بی حجابی و بی عفتی امیدوارم که در این جهاد پیروز و سربلند بیرون بیائید. برادرانم خواهشمندم تا جان در بدن دارید. از جبهه ها دست نکشید. زیرا ما به جبهه احتیاج داریم به جبهه به .ما هر چه داریم از جبهه است. همواره پیرو خط امام و ولایت فقیه باشید. قرآن نفرموده ،که به جبهه ،پرو بلکه فرموده است به جبهه بروید. امیدوارم که همه در جبهه ها حاضر شوند از همه شما عزیزان حلالیت می طلبم و به خدای بزرگ می سپارم.

  

 

 

نام :احمد

نام خانوادگی: سالم

نام پدر: محمد

محل تولد: سراب

تاریخ تولد: ۱۳۴۷

تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۵/۱۰

محل شهادت سردشت

وصیتنامة پاسدار شهید اسلام، برادر احمد سالم

وصیتنامه خود را با نام خداوند متعال شروع میکنم و از او میخواهم که مرا در روز محشر با شهدای واقعی محشور فرماید و بنده را بعنوان یک قربانی در راه حق و حقیقت بپذیرد. خود شایستگی آن را نمیبینم زیرا شهدان حقیقی از گناه مصون هستند، ولی خداوند

امید را در قلب می گنجانده است که به کاروان مقدس شهیدان پیوندم و راه شهدای پیشین را بپیمایم، در اینجا وصیت من به دوستان و همکلاسهایم این است که بگویم دوستان همکلاسهای عزیز دیگر زمان عوض شده است نمیدانم این واقعتنهائی که از قلب تنگ و کوچک می گذرد از قلب شما نیز میگذرد یا نه؟ هر زمانیکه به فکر فرو میروم ناگهان ناله ای دردناک به گوشم می رسد. ناگهان صدای گریه ها و آوازهای همگی بگوش می رسد. چه نالهای چه گریه ای و چه آوازی بلی ناله گرسنگان آفریقای و گره بچه ها و کودکان خردسال ایرانی که عزیز خویش را از دست داده اند و پدر و مادرشان را صدا میزنید و ناگاه موهای بدنم سیخ می کشند. و مسؤولیت خطیری بر دوشم سنگینی میکند و مرا بسوی جبهه هدایت می کند. از شما نیز می خواهم که احساس مسؤولت کنید و راه شهدا را ادامه دهید پدر و مادر و برادران و خواهران عزیزم بنده این راه را با تکیه برایمان و عقلم انتخاب کردم و از اول میدانستم که موقعیت من در شهادت خلاصه میشود با پیروزی و علیه بر کافران من شهادت را افتخار می شمارم همانگونه که امام حسین(ع) نیز شهادت را بر زندگی ذلت بار ترجیح داد. بنده به خانواده ام وصیت می کنی که برچم جمهوری اسلامی ایران را کفن من قرار دهند پر جمی که روی آن نام خدا نوشته شده است.

نا باعث کوری چشم منافقان گردد به شما عزیزان سفارش میکنم که برای من گریه نکنید، خون خوشحالی منافقین خواهد شد. در عوض به سرور شهدان حسین(ع) گریه کنید. با حضرت زهرا (س) از شما راضی شود. از نزدیکان و دوستان میخواهم که اسلحه مرا بردارند و به ظالمان بتازند،

((والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته))

 

 

نام:مجید                              نام خانوادگی:رضادوست

 

ولادت:1348                             شهادت:1366

 

                 محل شهادت:ماووت

 

 

فراز هایی از پیام شهید

 به برادران و خواهران وصیت میکنم که در نماز جماعت و جمعه شرکت کنید.

این شهیدان بودند که شهادت را برای خودشان سعادت دانستند و از آن هیچ هراسی نداشتند.

بدانید هر عملی که انجام می دهیم پروردگار ما حاضر و ناظر بر اعمال ماست.

 

نام :کریم

نام خانوادگی : وفا

نام پدر:رحیم

محل تولد سراب -روستای شاللو

تاریخ تولد:1344

تاریخ شهادت:21/11/1364

محل شهادت :فاو بصره

وصیتنامه برادر شعید کریم وفا

واعتصموا بحبل الله جمیعاً ، لا یفرقوا

 

با درود و سلام فراوان و صلوات خداوندی همنا بر پیشگاه مقدس و عالیقدر عصر حجة بن الحسن آقا امام زمان (عج) ونائب بزرگوارش حضرت ایت الله امام خمینی، و سلام

بیکران به ارواح مقدس شهدای اسلام از صدر کربلای حسینی با کربلای ایران و به معلومی مجرومین عزیز و رزمندگان دلیر و شجاع اسلام که مثل دریا میخروشد، و همچون شیر می غرد سلام بر رزمنده ۱۲ ساله ای که بارنجک به کمر بسته و زیر تانک می رود

کسانیکه جهاد

کردند و در راه خدا توفیق پیدا کردند و در جبهه ها حضور داشتند خداوند همه گناهان آمرزیده و در مقابل به آنها پاداش حسنه میبخشد و اگر شهید شدند با امامان و با پیامبران شهدای اسلام همنشین میشوند مادران و خواهران عزیز حزب اللهی، وصیت و پیام من به سروران این است که حجاب حجاب را رعایت فرمانند. از مسؤولین می خواهم که مواظب خودشان باشند در کارهایشان دقت کنند که روز قیامت نزدیک است و منجی عالم ان شاء الله خواهد آمد اخلاق اسلامی را ملکه خود نمایند کتابهایم را خانواده ام میتوانند بخوانند، در غیر اینصورت به کتابخانه المهدی (عج) تحویل دهند. در آخر، بنده روسیاه از عموم مردم مسلمان بخصوص مردم شهیدپرور شهرستان سراب طلب حلالیت و مغفرت مینمایم. از خداوند بزرگ استدعا دارم که همه ما را عفو .فرماند با آرزوی طول عمر رهبر کبیر انقلاب و شفای مجـروحین

و معلولین..

 

نام :صابر

نام خانوادگی: مدبری نسب

نام پدر: زین العابدین

محل تولد:سراب

تاریخ تولد:1342

تاریخ شهات:22/12/1363

محل شهادت: شرق دجله

وصیتنامه برادر شهید صابر مدبرى نسب

خدایا خوش دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغای کشمکشهای پوچ غوطه نخورم خدایا به سوی تو میآیم از عالم و عالمان میگریزم تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده.

((از نیایشهای شهید چمران))

 

با سلام و درود به پیشگاه حضرت ولی عصر (عج) و با سلام بر سائب بر حقش مردی که از
ملتی اسیر مانده در دست استعمار و استثمار بپا خاسته است. من امروز بنا به وضعیت کنونی کنونی و بنا به ندای رهبرم و بنا به مصالح اسلام عزیز بر خود وطبعه شرعی میدانم که جنگ را  مهمترین مسأله از مسائلم بدانم و عازم جبهه شوم از امت اسلامی خواهانم که ندای پر جماران و حسین زمان را لبیک ،گفته علم های افتاده برادرانستان را برداشته و با آزادی قدس شریف از شر شیطان بزرگ به مبارزه علیه بی عدالتی ادامه دهند که حسن بن علی در این راه از دادن رفته ای دریغ نکرد و خون پاک خوش را در این راه ریخت ما به امید خدای تبارک و عالی و با رهبری این قلب طبیده القت به اهداف جمهوری اسلامی که همانا برقراری نظام محمد (ص) در کان منطقه است. انشاء الله خواهیم رسید. آن روز چندان دور نیست از پدرم که این اجازه و فرصت اعزام به جبهه را به من داد بسیار ساسگزارم و از مادرم از اینکه بدون اجازه اش عازم جبهه شدم بسمار وم عذر و طلب بخشش مینمایم مادر عزیزم اگر رحمت خداوند بر ما نیز شامل شد خواهی میکنم که اصلا گریه نکن به یاد بیاورید پدر پاسدار شهید سید مهدی چاووشی را که می گفت: خدا قبول یکند. این جمله بسیار پر معنی است. با آرزوی فرج آقا امام زمان حضرت مهدی موعود وصیتنامه ام را به پایان میرسانم.

 

 

نام: سید مهدی

نام خانوادگی:چاووشی

نام پدر: سید حسن

محل تولد:سراب

 تاریخ تولد: 1341

تاریخ شهادت: 04/09/1363

محل شهادت: مجنون

وصیتنامه پاسدار شهید برادر مهدی چاووشی

"ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الکافرین"

بارالها! قیامت نزدیک است و من گنهکار و بی چیز و دست خالی خداوندا! این چند روز عمر مرا با برکت گردان و خدمتم را خدمت به دین اسلام قرار ده خداوندا خوش دارم که همچون امام حسین(ع) سر از تنم جدا باشد و این منتهای آرزوی من است. انسان باید بدون تزلزل و شک و شبهه راه خود را ادامه دهد و در راه اصولی خویش اصلا از خود تزلزلی که حاکی از عدم ایمان او باشد نشان ندهد عزیزان بعد از چند شب عملیاتی گسترده صورت خواهد گرفت و ما نیز به لطف خدا در این عملیات شرکت خواهیم کرد سخن گفتن در آخرین دقایق برایم دشوار است. هیچ واهمه ای در وجودم نیست مرگ برای اهل تشیع یک نوع زندگیست مکتب توحیدی میخواهد انسانی نظیر حسین فهمیده بسازد که با سن اندکش حماسهای بزرگ آفرید پدر و مادر و برادران ،عزیزم جبهه های جنگ یادآور عاشورای حسینی است. همه هستند. از پیر مرد هفتاد ساله که تفنگ به دست گرفته تا کودک ده ساله که به همراه پدرش میرزمد. خواهران از همه چیز خود گذشته اند و زینب وار در تلاش برای کمک به رزمندگان هستند و جوانان غیور و شجاع هر روز حماسهای تازه می.آفرینند و داوطلبانه روی مین دشمن میروند. آری انقلاب ما به مردم چیزهای زیادی ،آموخته و از خون این مردم سیراب شده است باید به این نهال نو رس آب داد و آب آن همان خون شهیدان است. در پایان چند مورد را بعنوان تذکر برایتان عرض میکنم. ۱- بنده طبق مسؤولیت ،شرعی در راه خدا و پاسداری از انقلاب که خونبهای 160هزار شهید و مجروح ،است به جبهه اعزام شدم و این حرکت را برای خود یک فریضه می دانم -۲ تا جان در بدن دارید هیچگاه دژ مستحکم روحانیت را رها نکنید 3- ای مردم از ولایت فقیه که همان ولایت خداست حمایت و پشتیبانی کنید. ۴ ای مسؤولان شهر سراب از . شما می خواهم که وحدت کلمه را حفظ کنید و از تفرقه و ریاست طلبی دوری نمائید. ۵- دوستان و برادران عزیز هیچگاه جنگ را فراموش نکنید زیرا به گفته حضرت امام جنگ یک مسأله اصلی است. و اما پدر و مادر و برادران و خواهران ،عزیزم در غم از دست دادن من، گریان و ناراخت نباشید بلکه پشتیان ،امام پیرو راه شهیدان باشید مادر جان، بعد از شنیدن خبر شهادت من خواهش میکنم که اشک نریزید زیرا امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش گریه نکرد. چون می دانست که رضای خدا در این امر است پدر و مادر ،عزیزم در واقع نتوانستم، برای شما فرزند شایسته ای باشم از شما میخواهم که از انقلاب و رهبر بزرگوار روی مگردانند. بگذارید که شهادت من جرقه ای باشد، در راه شعله ور شدن هر چه بیشتر این انقلاب،            ان شاء الله